چرا اعمال زور جواب برعکس دارند؟
رهبران اروپایی حوالی سال های 1700 میلادی زمانی که جمعیتشان رشد زیادی کرده بود , استرس کمبود منابع غذایی و خشک سالی را بیشتر از دیگر زمان ها حس میکردند و از طرفی احتمال قحطی و جنگ کاملا ملموس بود.
این همه استرس بخاطر چه چیزی بود؟اتکای بیش از حد مردم به گندم و تک محصول بودن.
به همین جهت وارد کردن سیب زمینی در اروپا اهمیت بسزایی پیدا کرد , اما یک چالش بزرگ داشتند که مردم اصلا نمیدانستند سیب زمینی چیست و روش کشت آن را بلد نبودند , تصور کنید کشاورزانی که کل عمرشان را گندم و غلاتی که محصولش از خاک بیرون زده میشد و رشدش را می دیدند , حالا از انها خواسته شد تا محصولی بدون تعم و نچسب را بکارند در حالی که رشد آن را نخواهند دید و هیچ عقل سلیمی پذیرای آن نمی شد
این موضوع همچنان ادامه پیدا کرد تا سال 1744 که فردریش کبیر(فریدیش دوم) برای برطرف کردن کمبود غلات و حبوبات دستور کشت ملی سیب زمینی را صادر کرد و در رژیم غذایی نظامیانش قرار داد , غذایی که نه طعم داشت و نه بو تا جایی که اعتراضاتی برای سیب زمینی شروع شد که میگفتند غذایی که حتی سگ ها به آن لب نمیزنند را چرا باید بخورند وکم کم کلیسا هم کشت و مصرف سیب زمینی را غدقن کردند.
فردریش کبیر ابتدا به تهدید و زور روی اورد ولی خیلی زود تغییر رویه داد و سیاست جدیدی ارایه کرد , دستور داد حفاظ هایی بزرگ نزدیک مزارع سلطنتی بکشند و در آنجا شروع به کشت سیب زمینی کردند ولی عمدا در نگهداری زمین ها و بذر ها سهل انگاری کرد تا شرایط دزدی برای کشاورزان و دهقان ها به راحتی امکان پذیر باشد و برای تحریک مردم سخنانی را پخش کرد که از سیب زمینی های درباری تعریف شده بود که طعم بی نطیری دارد و پادشاه عاشق سیب زمینی هایش است .
مردم هم کم کم در خلوت هایشان هم سخن از سیب زمینی های درباری کردند , تا جایی که تمام بذرهای سیب زمینی زمین های درباری را دزدیدند و برای خودشان کاشتند تا بتوانند سیب زمینی های اعیانی و در باری بخورند
چندی نگذشت جنگ تمام منطقه را فرا گرفت و نزدیک 10 سال ادامه پیدا کرد و پادشاهی پروس و پروسیا(آلمان)به علت داشتن منابع غذایی کافی قدرت بیشتری پیدا کرد و دچار کمبود و قحطی نشد و سرزمین های سیلز(اتریش) و لهستان را به تصرف خود دراورد
به این پدیده در اقتصاد رفتاری "تشویق معکوس" می گویند .